مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان جهان
حسن بن نوفلی گوید : وقتی حضرت رضا علیه السلام بر مأمون وارد شدند ، خلیفه به فضل بن سهل دستور داد تا علمای ادیان و متکلمین مثل جاثلیق1 ، رأس الجالوت ،رؤسای صابئین ،هِربِذ بزرگ ، وزردشتی ها ،عالم رومیان و علمای علم کلام را گرد هم آورده تا گفتار و عقائد حضرت رضا علیه السلام و نیز اقوال آنان را بشنود . 
 
فضل بن سهل نیز آنان را فرا خواند و مأمون را از حضور ایشان با خبر ساخت ، خلیفه نیز دستور داد تا همه را نزد او حاضر کنند ، و پس از خوش آمد گویی به ایشان گفت : شما را برای کار خیری فرا خوانده ام ، مایلم پا پسر عمویم که از مدینه به اینجا آمده مناظره کنید ، فردا اول وقت به اینجا بیایید و کسی از این دستور سرپیچی نکند . ایشان نیز اطاعت کرده و گفتند : 
 
ای امیرالمومنین به خواست خدا فردا اول وقت در این محل حاضر خواهیم شد .نوفلی گوید : ما نزد آن حضرت سرگرم صحبت بودیم که ناگاه یاسر ؛خادم آن حضرت وارد شده و فرمود : سرور من ! امیرالمومنین به شما سلام رسانده و فرمود : برادرت قربانت شود ! دانشمندان مذاهب مختلف ، و علمای علم کلام ، همگی نزد من حضور دارند ، آیا مایلید نزد ما آمده و با ایشان به بحث و گفتگو پردازید ؟ وگرنه خود را به زحمت نینداخته در صورت تمایل ما به خدمت شما بیاییم . 
 
حضرت فرمود : به او سلام برسان و بگو متوجه منظور شما شدم، به خواست خدا فردا صبح خواهم آمد . راوی ادامه داد : هنگامی که یاسر رفت : آن حضرت رو به من کرده فرمود : 
 
« یَا نَوفَلِی أنتَ عِرَاقی وَ رِقَّة ُ العِرَاقِیِّ غَیرٌ غَلِیظَة فَمَا عِندَکَ فِی جَمعِ ابنِ عَمِّی عَلَینَا أهلَ الشِّرکِ وَ أصحَابَ المَقَالاتِ؟ »
«ای نوفلی! تو عراقی هستی و أهل عراق طبع ظریف و نکته سنجی دارند ، نظرت درباره این گرد همایی از علمای ادیان و أهل شرک توسط مأمون چیست؟ »
 
گفتم : او قصد آزمودن شما را دارد و کار نامطمئن و خطرناکی کرده است ،حضرت فرمود : چطور؟ گفتم : متکلمین و أهل بدعت ؛ مثل علما نیستند ، چون عالم ؛مطالب درست و صحیح را انکار نمی کند ، ولی ایشان و همه أهل انکار و مغالطه اند ، اگر بر اساس وحدانیّت خدا با ایشان بحث کنید ، خواهند گفت : وحدانیّتش را ثابت کن ، و اگر بگوئید : محمد صلی الله علیه و آله رسول خداست ، می گویند : رسالتش را ثابت کن ، سپس مغلطه می کنند ، و باعث می شوند که خود شخص ؛ دلیل خود را باطل کند و دست از حرف خویش بردارد ، قربانت گردم ، از ایشان برحذر باشید و خود را مواظبت کنید.حضرت ضمن تبسّمی  فرمود : ای نوفلی ، آیا ترس آن داری ایشان دلائل مرا باطل کرده و مجابم سازند ؟! گفتم : نه به خدا ، درباره شما چنین هراسی ندارم و امیدوارم خداوند شما را بر ایشان پیروز فرماید . 
 
فرمود : ای نوفلی !می خواهی بدانی مأمون چه وقت از این کار پشیمان خواهد شد ؟ گفتم : آری.
 
فرمود : « إذَا سَمِعَ احتِجَاجِی عَلَی أهلِ التَّورَاهً بتَورَاتِهِم وَ عَلَی أهلِ الإنجِیل بِإ نجِیِلِهِم و عَلَی أهلِ الزَّبورِ بِزَبٌورِهِم ... »
 
« وقتی که نظاره کند که با أهل تورات با توراتشان و با أهل انجیل با انجیلشان و با أهل زبور با زبورشان و با صائبین با عبری و با زردشتیان به فارسی و با رومیان به رومی و با هر فرقه ای  از علما به زبان خودشان بحث می کنم ، و آنگاه که همه را مجاب کردم و در بحث بر همه چیره شدم و تمام ایشان سخنم  را پذیرفتند ، مأمون در خواهد یافت آنچه به دنبال آن می باشد در خور او نیست در این زمان است که  پشیمان خواهد شد، لاحول و لا قوه إلا باالله العلی العظیم».
 
باری بامدادان ، فضل بن سهل نزد او آمده و گفت : فدایت شوم ، پسر عموی شما منتظر است، و تمام علما و دعوت شدگان حاضرند ، کی تشریف می آورید ؟ حضرت فرمود : شما زودتر بروید ، من هم به خواست خدا خواهم آمد. سپس وضو گرفته ، و مقداری سویق (نوعی خوراکی از قبیل آش یا حلیم است) میل فرموده وقدری نیز به ما دادند ، آنگاه همه خارج شده نزد مأمون رسیدیم ، مجلس پر از جمعیت بود و محمد بن جعفر (عموی آن حضرت) به همراه گروهی از سادات و نیز فرماندهان لشکر در آن مجلس حضور داشتند .
 
وقتی آن حضرت حاضر شدند ، مأمون و محمد بن جعفر و تمام سادات حاضر در مجلس به احترام امام رضا علیه السلام برخاستند ، حضرت و مأمون نشستند ولی بقیه همان طور ایستاده بودند تا اینکه خلیفه دستور نشستن داد ، و مأمون مدتی با آن حضرت گرم صحبت شد سپس رو به جاثلیق کرده و گفت : ای جاثلیق !این فرد علی بن موسی بن جعفر ؛ پسر  عمویم، و از اولاد فاطمه- دخت پیامبرمان- و علی بن ابی طالب-صلوات الله علیهم- می باشد، میل دارم با او صحبت کنی و بحث نمایی و حجت آوری و انصاف را رعایت  کنی. جاثلیق گفت : ای امیرالمومنین ! چگونه با کسی بحث کنم که به کتابی استدلال می کند که من آن را قبول ندارم ، و به گفتار پیامبری احتجاج می کند که من به او ایمان ندارم ؟ امام  فرمود: «یَا نَصرَانِی فإنِ احتَجَجتٌ عَلَیکَ بإِنجِیِلِکَ أ تٌقِرٌّ بِهِ ؟ »
«ای مرد مسیحی، اگر از انجیل برایت دلیل بیاورم آیا می پذیری ؟»    
 
جاثلیق گفت : مگر می توانم آنچه انجیل فرموده ردّ کنم ؟ به خدا قسم بر خلاف میل باطنی ام  آن را قبول خواهم کرد . امام فرمود : اکنون ، هر چه می خواهی سوال کن و جوابت را بگیر.
 
پرسید : درباره نبوت عیسی و کتابش چه عقیده ای داری ؟ آیا منکر آن دو هستی ؟ امام فرمود:  
«أنا مٌقِرٌّ بِنٌبٌوَّهِ عیسی وَ کِتابه ومَا بَشَّرَ بِهِ أمَتَه و أقَرَّت بِهِ الحَوَارِیونَ وَ کافِر بِنٌبٌوَهِ کٌلِّ عیسی لَم یٌقِرَّ بِنٌبٌوَّهِ مٌحَمَّد و کِتَاِّبِه و لَم یٌبَشِّر بِهِ أمَّتَه.»
 
«من به نبوت عیسی و کتابش و به آنچه امتش را بدان بشارت داده و حواریون نیز آن را قبول کرده اند ایمان دارم  و به عیسایی که به نبوت محمد صلی الله و علیه و آله و کتاب او ایمان نداشته و امت خود را به او بشارت نداده ؛ کافرم».
 
   جاثلیق گفت : مگر هر حکمی نیاز به دو شاهد عادل ندارد ؟ امام فرمود : آری، او گفت : پس دو گواه عادل از غیر همدینان خود که مسیحیان نیز او را قبول داشته باشند معرفی فرما، و از ما نیز از غیر همدینانت دو شاهد عادل بخواه. امام فرمود : « الآنَ جِئتَ بالنَّصَفَهِ یَا نَصرَانِیٌّ أ لَا تَقبَلٌ مِنِّی العَدلَ وَ المٌقَدَّمَ عِندَ المَسیح عیسَی بنِ مَریَم ؟»
 
«اکنون کلام به انصاف راندی ،آیا فردی که نزد حضرت مسیح علیه السلام دارای مقام و منزلتی بود قبول داری ؟ »
 
جاثلیق گفت : این شخص عادل کیست ؟ نامش را بگو ؟ امام فرمود : نظرت درباره یوحنا دیلمی چیست ؟ جاثلیق گفت : به به ! نام محبوب ترین شخص نزد مسیح را بردی ! امام فرمود :« أقسَمتٌ علیکَ هَل نَطَقَ الانجیلٌ أنَّ یوحَنَّا قَالَ إنَّ المَسیحَ أخبَرَنی بِدِینِ مٌحَمَد العَرَبیَّ ؟ و بَشَرنی بِهِ أنَّهٌ یَکونٌ مِن بَعدی ؟ فَبَشَّرتٌ بِهِ الحَوَارِیِّینَ فَآمَنوا بِهِ ؟ »
 
« تو را سوگند می دهم آیا در انجیل نیامده که یوحنا گفت : مسیح مرا به کیش محمد عربی آگاه نمود و بشارت داد که بعد از او خواهم آمد  و  من نیز به حواریون مژده دادم  و آنان نیز به او ایمان آوردم ؟ »
 
جاثلیق گفت : بله ، یوحنا از قول حضرت مسیح این طور نقل کرده و نبوت مردی را بشارت داده و هم به اهل بیت و وصی او مژده دادع ، ولی معین نکرده که این ماجرا چه وقت اتفاق خواهد افتاد  و ایشان را برای ما معرفی نکرده است تا ایشان را بشناسیم . امام فرمود : «فإن جِئناکَ بِمَن یَقرَأٌ الإنجیلَ فَتَلَا عَلَیکَ ذِکرَ مٌحَمَد وَ أهلِ بَیتِهِ و أٌمَتِهِ أ تٌومِنٌ بِهِ ؟ »
 
«اگر فردی که بتواند انجیل بخواند را در اینجا حاضر کنم و مطالب مربوط به محمد و أهل بیت و امت او را برایت تلاوت کند آیا ایمان می آوری ؟ »
 
جاثلیق گفت : سخن نیکی است، آن حضرت نیز ضمن احضار نِسطاس رومی او را فرا نمود : سفر سوم انجیل  را تا چه حدی در حفظ داری؟ گفت : به تمام و کمال آن را حفظ می باشم ، سپس  رو به رأس الجالوت نموده و فرمود : آیا انجیل خوانده ای ؟ گفت : آری، امام فرمود : من سفر سوم را می خوانم ، اگر در آن جا مطلبی درباره محمد وأهل بیت او علیهم السلام و امتش بود، شهادت دهید و اگر مطلبی در این باره نبود ، شهادت ندهید ، سپس امام علیه السلام ضمن خواندن سفر سوم تا به ذکر پیامبر رسید ؛ توقف کرده و فرمود : ای نصرانی تو را به حق مسیح و مادرش قسم ،آیا دریافتی که من عالم به انجیل می باشم ؟ گفت : آری، سپس مطلب مربوط به محمد و أهل بیت و امتش را تلاوت فرمود ، گفت : حال چه می گویی ؟ این عین سخن مسیح علیه السلام است ، اگر مطالب انجیل را تکذیب کنی ، موسی و عیسی علیهما السلام را تکذیب کرده ای و اگر این مطلب را منکر شوی ، قتل تو واجب است ، زیرا به خدا و پیامبر و کتاب خود کافر شده ای ، جاثلیق گفت : مطلبی را که از انجیل برایم روشن شود انکار نمی کنم ، بلکه بدان اذعان دارم . امام فرمود : شاهد بر اقرار او باشید. امام ادامه داد : هر چه می خواهی سوال کن .جاثلیق گفت : حواریون حضرت مسیح و نیز علمای انجیل چند نفر بودند ؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود : از خوب کسی پرسیدی ؛ حواریون دوازده نفر و عالم و برترشان ألوقا بود . و علمای مسیحیان سه نفر بودند : یوحنای اکبر در «أخ»، یوحنایی در «قرقیسیا» ، و یوحنای دیلمی در رجّازو مطالب مربوط به رسول خدا صلی الله و علیه و آله و أهل بیت و امت او نزد وی بوده و هم  او بود امت عیسی و بنی اسرائیل را به نبوت حضرت محمد و أهل بیت و امتش ، مژده داد . سپس فرمود : ای مسیحی ، قسم به خدای ما به عیسایی که به محمد صلی الله و علیه و آله مومن بود ، ایمان داریم ، و نسبت به عیسایی شما ایرادی نداریم جز ضعف و ناتوانی و کمی نماز و روزه او!. جاثلیق گفت : به خدا سوگند دانش خود را تباه ساخته و خود را تضعیف نمودی، می پنداشتم تو عالمترین فرد در بین مسلمین هستی ! امام فرمود : مگر چطور شده ؟ جاثلیق گفت : شما معتقدی که عیسی ضعیف بود و کم روزه می گرفت و کم نماز می خواند و حال آنکه آن حضرت حتی یک روز هم بدون روزه سپری نساخته و یک شب نیز به خواب نرفت ، و همیشه روزها روزه بود و شب ها شب زنده دار !
 
امام فرمود : فَلِمَن کَانَ یَصٌومٌ و یٌصَلِّی ؟ « برای نزدیکی و تقرب به چه کسی روزه می گرفت ونماز می خواند ؟!
 
جاثلیق نتوانست جوابی دهد و ساکت ماند 2.
 
«خوانندگان محترم برای مطالعه ادامه مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان دیگر به کتاب 350 پرسش و پاسخ در محضر علی بن موسی الرضا علیه السلام ص 167 مراجعه کنید.» 
 
(1-جاثلیق : عالم بزرگ نصاری ، و رأس الجالوت : عالم بزرگ یهود ، وهربذ بزرگ : عالم بزرگ زردشتیان می باشد.)
 
(2-در حقیقت امام علیه السلام با این جَدَل ، عقیده آنان مبنی بر الوهیت حضرت عیسی علیه السلام را باطل نمودند.) 
 

 



:: موضوعات مرتبط: مناظرات امامان (ع) , ,
:: برچسب‌ها: مناظره امام رضا علیه السلام با دانشمندان جهان , مناظره امام رضا ع , فردا , گروه مذهبی فردا , مناظرات ائمه ع , امام رضا ع , امام هشتم , مناظرات امام هشتم , امام صادق ع ,
|
امتیاز مطلب : 3
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : فردا
تاریخ : دو شنبه 15 / 6 / 1393

صفحه قبل 1 صفحه بعد